روانشناسی و علوم کامپیوتر

چه رابطه ای بین روانشناسی و کامپیوتر وجود دارد؟
پاسخی که Tikhon Jelvis در مورد آن می دهد را در ادامه می خوانید؛ ( تحقیق در مورد زبان های برنامه نویسی، در Quora) :
دو راه برای تجزیه این سوال وجود دارد: “رابطه بین علوم کامپیوتر و روانشناسی دانشگاهی چیست؟” و “رابطه بین علوم کامپیوتر و روانشناسی به معنای “مردم چگونه فکر می کنند؟”
برای نشان دادن تفاوت، هنر و ادبیات را در نظر بگیرید: هیچکس نمیتواند انکار کند که هنر و ادبیات عمیقاً با روانشناسی انسان عجین شدهاند، و با این حال بینشپذیرترین و تأثیرگذارترین هنر و ادبیات توسط هنرمندان و نویسندگانی خلق میشود که کمتر به آن توجه دارند. به روانشناسی به عنوان یک رشته دانشگاهی – و مطمئناً از روش های تحقیق روانشناسی برای خلق هنر خود استفاده نمی کردند!
بنابراین چگونه این، در مورد علوم کامپیوتر اعمال می شود؟
بخش قابل توجهی از تحقیقات علوم کامپیوتر – به میزان بزرگتر یا کوچکتر – توسط روانشناسی به معنای غیررسمی تعیین می شود. سیستمهای رایانهای در نهایت توسط انسانها یا حداقل برای آنها اجرا میشوند. سیستم ها باید با در نظر گرفتن این موضوع طراحی شوند و اهداف تحقیق در نهایت به عوامل انسانی برمی گردد. خارج از تحقیقاتی که به طور کامل در یک حوزه وجود دارد، کار نظری به منظور پیشبرد کارهای نظری دیگر است. تحقیقات سیستمی در پاسخ به سؤالات برای بهبود سایر سیستم ها – شما انتظار دارید که اکثر پروژه ها حداقل توسط نوعی از عوامل انسانی هدایت شوند.
البته، اغلب «راهنما» بسیار عمومی است: ما این سیستم را سریعتر طراحی کردهایم، زیرا انسانها به طور ناخودآگاه زمان پاسخ بیش از 100 میلیثانیه را آهسته درک میکنند. این یک بینش روانشناختی واقعی است، اما تقریباً به طور گسترده شناخته شده است – و بقیه تحقیقات، مواردی که در واقع وقت مردم را برای پروژه میگیرد، همگی مبتنی بر بهبود عملکرد خواهد بود. به یک معنا، بله، روانشناسی مهم بود. در دیگری، واقعاً اینطور نبود.
حتی زمانی که کار بیشتر با تفکر انسان گره خورده است، لازم نیست به روانشناسی دانشگاهی یا روش های تحقیق آن مرتبط باشد (درست مانند هنر!) طراحی زبان برنامه نویسی یک مثال فوق العاده است: اساساً یک رشته طراحی است و در حالی که می توانید سعی کنید از روش های تجربی مانند روانشناسی استفاده کنید، لازم نیست – چیزی بیشتر از طراحی بصری. میتواند، درست مانند طراحی بصری که میتواند از تست AB استفاده کند – اما بهترین نمونههای طراحی به ندرت شامل تست تجربی گسترده است، نه در زبانهای برنامهنویسی و نه در طراحی بصری.
من همچنین طراحی زبان برنامه نویسی را به عنوان نمونه انتخاب کردم زیرا فکر می کنم به هنر بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که مردم تصور می کنند. تایپوگرافی به طور خاص یک آنالوگ عالی است: هیچ کس نمی تواند انکار کند که همه چیز در مورد روانشناسی است و با این حال بیشتر افرادی که در تایپوگرافی درگیر هستند سوابق روانشناسی رسمی ندارند یا از روش های تحقیق روانشناسی استفاده می کنند. برای علوم کامپیوتر هم همینطور.
تنها دو زمینه وجود دارد که واقعاً بر روانشناسی “رسمی” متکی هستند: تعامل انسان و کامپیوتر (HCI) و مهندسی نرم افزار. هر دوی این زمینه ها به طور مداوم بر تحقیقات روانشناسی متکی هستند و از روش های تحقیقی که توسط روانشناسان توسعه یافته است استفاده می کنند. (مطالعات و آزمایش های کاربر که توسط محققان HCI انجام می شود برای روانشناسان آشنا به نظر می رسد!)
منبع : forbes.com
مترجم : هدی پوررجبی – کارشناس ارشد مهندسی فناوری اطلاعات